امیرمحمد جیگیلی وتلویزیون
مامانی این کار هروزته که میشینی جلو تلویزیون میشینی وبرنامه کودک ببینی, عشقتم خاله شادونه وعموپورنگه
تا شروع میکنن به سرود خوندن تو دست میزنی و با صدای بلند میگی دست دستمن وبابایی هم همرات دست میزنم.
یه وقتایی هم پا میشی از ذوق دور خونه میچرخی
بعضی شبا نصفه شب میگی خاله شادونه برام بذار ماهم میگیم خاله شادونه لالا کرده
تا شروع میکنن به سرود خوندن تو دست میزنی و با صدای بلند میگی دست دستمن وبابایی هم همرات دست میزنم.
یه وقتایی هم پا میشی از ذوق دور خونه میچرخی
بعضی شبا نصفه شب میگی خاله شادونه برام بذار ماهم میگیم خاله شادونه لالا کرده
آقا امیر محمد ومسواکش
مامانی این مسواکته که هر شب با بدبختی وهزار تا کلک یه کوچولو میزنی به اون مرواریدات که چند تاییش هم به خاطر قطره آهن سیاه شدن عسیسم
امیرمحمد چهار ماهه در باغ زردآلو
عزیزدلم اینجا رفتیم خونه بابا بزرگ و با اونا همگی با هم رفتیم تو باغ زردآلو وتو حسابی کیف کردی